نمایش ها:0 نویسنده:ویرایشگر سایت زمان انتشار: 2025-12-24 اصل و نسب:سایت
اکثر مشکلات خالی BGA در جایی که ایجاد شده اند یافت نمی شوند.
آنها خیلی دیرتر پیدا می شوند - پس از اینکه محصولات ارسال شدند، تحت فشار قرار گرفتند و بدون هیچ توضیح واضحی بازگردانده شدند.
کارخانه ها اغلب می گویند که در حال 'بازرسی' حفره ها هستند. منظور آنها واقعاً این است که آنها مدرک را بعد از واقعیت ثبت می کنند . جای خالی از قبل وجود دارد. روندی که آن را ایجاد کرد قبلاً ادامه یافته است.
برای درک اینکه چرا فضاهای خالی باز می گردند، مهندسان باید به نتایج بازرسی نگاه کنند و مکانیسم پشت آن را بررسی کنند. این امر نه تنها نیاز به درک آنچه که تصویر اشعه ایکس نشان می دهد، بلکه چگونگی عملکرد بازرسی اشعه ایکس در الکترونیک و نحوه استفاده از داده های آن به عنوان بازخورد و نه قضاوت دارد.
هنگامی که بازرسی اشعه ایکس به عنوان یک ابزار بازخورد به جای گیت عبور/خراب در نظر گرفته میشود، امکان ردیابی تشکیل فضای خالی به منبع آن و جلوگیری از ظاهر شدن مجدد همان نقص وجود دارد.

حفره های BGA دقیقاً به این دلیل خطرناک هستند که در ابتدا مودبانه رفتار می کنند.
آنها اتصال کوتاه نمی کنند، سیگنال ها را قطع نمی کنند و در طول تست عملکردی خود را اعلام نمی کنند.
هیئت مدیره روشن می شود. اعداد عادی به نظر می رسند. همه پیش می روند.
کاری که باطل انجام می دهد، صبر است.
در داخل محل اتصال لحیم کاری قرار می گیرد و سطح تماس را کاهش می دهد و استرس را متمرکز می کند، در حالی که محصول وارد زندگی واقعی می شود - گرما، بار، ارتعاش و زمان.
زمانی که مفصل شروع به از کار افتادن می کند، روندی که آن را ایجاد می کند مدت هاست از بین رفته است و شواهد دفن می شوند.
این تاخیر یک تصادف فیزیک نیست.
این دلیلی است که حفره ها از کارخانه ها فرار می کنند و به عنوان مشکلات قابلیت اطمینان باز می گردند.
فضای خالی اتصال لحیم کاری را به طور یکنواخت ضعیف نمی کند.
این یک عدم تعادل حرارتی، مکانیکی و در نهایت ساختاری ایجاد می کند.
گرما تلاش می کند تا از طریق یک مفصل با حفره های داخلی فرار کند.
استرس به جای اینکه به طور طبیعی از طریق لحیم کاری پخش شود، در لبه های فضای خالی جمع می شود.
تحت چرخه حرارتی، آن نقاط تنش به منشاء ترک تبدیل می شوند.
شکست به ندرت دراماتیک است.
بهعنوان رفتار متناوب، گسلهای حساس به دما، یا خستگی زودرس به نظر میرسد که با توضیح ساده مخالفت میکند.
به همین دلیل است که خرابیهای مربوط به خلأ اغلب بهعنوان مشکلات کیفیت جزء بهجای مشکلات فرآیند تشخیص داده میشوند.
فضای خالی اتصال لحیم کاری را به طور یکنواخت ضعیف نمی کند.
این یک عدم تعادل حرارتی، مکانیکی و در نهایت ساختاری ایجاد می کند.
گرما تلاش می کند تا از طریق یک مفصل با حفره های داخلی فرار کند.
استرس به جای اینکه به طور طبیعی از طریق لحیم کاری پخش شود، در لبه های فضای خالی جمع می شود.
تحت چرخه حرارتی، آن نقاط تنش به منشاء ترک تبدیل می شوند.
شکست به ندرت دراماتیک است.
بهعنوان رفتار متناوب، گسلهای حساس به دما، یا خستگی زودرس به نظر میرسد که با توضیح ساده مخالفت میکند.
به همین دلیل است که خرابیهای مربوط به خلأ اغلب بهعنوان مشکلات کیفیت جزء بهجای مشکلات فرآیند تشخیص داده میشوند.
آزمایش الکتریکی فقط می تواند اتصال مدار را تأیید کند، نه اینکه آیا اتصال لحیم کاری از استرس طولانی مدت جان سالم به در می برد یا خیر.
AOI با محدودیت اساسی تری مواجه است: به سادگی نمی تواند داخل بسته های انتهایی پایین را ببیند.
به همین دلیل است که بسیاری از عیوب مهم مربوط به BGA به تنهایی برای بازرسی نوری نامرئی باقی می مانند، همانطور که در اشعه ایکس در مقابل AOI به وضوح توضیح داده شده است: کدام نقص برای بازرسی نوری نامرئی است..
در نتیجه، خرابیهای مربوط به خلأ اغلب بهعنوان مسائل مربوط به کیفیت جزء بهجای مشکلات مربوط به فرآیند، به اشتباه تشخیص داده میشوند.

بیشتر بحث ها در مورد حفره ها با یک درصد شروع و پایان می یابد.
این راحت، قابل اندازه گیری و اغلب گمراه کننده است.
دو اتصال لحیم کاری می توانند درصد خالی یکسانی داشته باشند و در میدان کاملاً متفاوت رفتار کنند.
یک فضای خالی که در مرکز زیر توپ قرار دارد، بسیار بیشتر از چندین فضای خالی کوچکتر در نزدیکی لبه ها، با جریان گرما تداخل می کند.
توزیع داستانی را بیان می کند که اعداد به تنهایی نمی توانند.
اشعه ایکس فقط کمیت را اندازه گیری نمی کند.
ساختار را آشکار می کند - و ساختار رفتار را تعیین می کند.
یک فضای خالی بزرگ مانند یک نقص در شیشه عمل می کند.
استرس در اطراف آن پخش نمی شود. جمع می کند.
حفره های کوچک متعدد، که به طور مساوی توزیع شده اند، ممکن است حجم لحیم کاری را کاهش دهند، اما همچنان اجازه اشتراک بار را می دهند.
تفاوت نظری نیست - در طول عمر خستگی و مقاومت حرارتی خود را نشان می دهد.
بدون اشعه ایکس، این دو شرایط مشابه آزمایش های پایین دستی به نظر می رسند.
با اشعه ایکس، تفاوت آشکار و قابل عمل است.
یک تصویر تک اشعه ایکس یک عکس است.
یک سری از تصاویر یک جدول زمانی است.
هنگامی که رفتار void در پانل ها تکرار می شود، به یک شرایط فرآیند پایدار - اما معیوب اشاره می کند.
هنگامی که در طول زمان به تدریج جابجا می شود، نشان دهنده ساییدگی، آلودگی یا خزش پارامتر است.
ثبات روند جایی است که اشعه ایکس بازرسی را متوقف می کند و شروع به نظارت می کند.
این نه تنها به مهندسان می گوید که چه اتفاقی افتاده است، بلکه به بدتر شدن آن نیز می گوید.

استانداردها حداقل خط بین قابل قبول و غیر قابل قبول را تعریف می کنند.
آنها تعالی، ثبات یا حاشیه را تعریف نمی کنند.
فرآیندی که درست زیر حد زندگی می کند، سالم نیست - شکننده است.
با این حال، بسیاری از کارخانهها گذراندن معیارهای IPC را به عنوان دلیلی بر این میبینند که هیچ چیز نیاز به توجه ندارد.
اشعه ایکس نشان می دهد که یک فرآیند چقدر به آن لبه نزدیک است.
نادیده گرفتن این اطلاعات یک انتخاب است، نه یک محدودیت.
پاس یا شکست ساده است.
واقعیت نیست.
فرآیندها بی سر و صدا پیش می روند.
چسباندن سن. استنسیل پوشیدن. تغییر پروفایل ها
هیچ کدام از اینها باعث خرابی فوری نمی شوند، اما همه آنها اثر انگشت در داخل مفصل لحیم کاری باقی می گذارند.
قضاوت های دودویی این اثر انگشت را پاک می کند.
تحلیل روند آنها را حفظ می کند.
اشعه ایکس اگر به درستی استفاده شود به یک سوال واحد و قدرتمند پاسخ می دهد:
این فرآیند در واقع چه چیزی را تولید کرد؟
هنگامی که پارامترها تغییر می کنند، اشعه ایکس تأیید می کند که آیا این تغییر اهمیت دارد یا خیر.
وقتی مواد تغییر می کنند، نتیجه را نشان می دهد، نه قصد.
این حلقه بازخورد، استدلال را با شواهد جایگزین می کند.
کنترل فرآیند را از باور به مشاهده تبدیل می کند.

تشکیل حفره اغلب قبل از اینکه جزء با برد لمس کند شروع می شود.
حجم خمیر ناسازگار به معنی در دسترس بودن شار ناسازگار است.
رهاسازی ضعیف، باقیمانده ها را از جایی که گازها باید خارج شوند به دام می اندازد.
اشعه ایکس به طور مستقیم چاپ را تشخیص نمی دهد، اما نتیجه آن را آشکار می کند.
هنگامی که الگوهای خالی تکرار می شوند، چاپ اغلب از طریق اتصال لحیم کاری انجام می شود.
محل قرار دادن نحوه حرکت لحیم کاری را تعیین می کند.
نیروی بیش از حد جریان را محدود می کند. خیلی کم باعث عدم تعادل می شود.
همسطح بودن مولفه تصمیم می گیرد که فروپاشی یکنواخت یا آشفته باشد.
این اثرات ظریف، در هنگام قرار دادن نامرئی و در زیر اشعه ایکس غیرقابل انکار هستند.
مفصل به یاد می آورد که چه مکان هایی را فراموش کرده است.
Reflow آنقدر حفره ایجاد نمی کند که نشان می دهد آیا مراحل قبلی مفصل را به درستی آماده کرده اند یا خیر.
گرمای ناکافی باعث می شود شار غیرفعال شود.
رمپ های تهاجمی گازها را قبل از امکان فرار به دام می اندازند.
بازخورد اشعه ایکس تنظیمات لازم را از خرافات جدا می کند.
اگر خلأ تغییر نکرد، علت در جای دیگری نهفته است.

قبل از بهبود فرآیند، ابتدا باید آن را درک کرد.
بسیاری از کارخانهها این مرحله را نادیده میگیرند و مستقیماً به سمت تعدیل حرکت میکنند، به این امید که تغییر بعدی درست باشد.
خط پایه خالی یک هدف نیست. توصیفی از واقعیت است.
آنچه را که فرآیند در حالت عادی در حال انجام است، با نقاط قوت و معایب آن دست نخورده ثبت می کند.
این خط مبنا باید شامل تغییرات باشد - تابلوهای خوب، تابلوهای متوسط و حاشیهای - زیرا مشکلات قابلیت اطمینان از میانگینها سرچشمه نمیگیرد.
بدون خط مبنا، مهندسان هیچ نقطه مرجعی ندارند.
هر نوسانی فوری است، هر انحرافی مشکوک است.
با یک خط پایه، تغییر قابل اندازه گیری می شود و بهبود به جای احساسی عمدی می شود.
یک تصویر اشعه ایکس تنها به یک سوال پاسخ می دهد: چه اتفاقی برای این تخته افتاد؟
با این حال، تولید از تخته های منفرد ساخته نمی شود.
حفره ها زمانی معنی دار می شوند که در طول زمان تکرار شوند، جابجا شوند یا خوشه شوند.
یک روند صعودی آهسته اغلب نشان دهنده ساییدگی استنسیل، پیری خمیر یا عدم تعادل حرارتی مدت ها قبل از ظاهر شدن خرابی ها است.
اگر مهندسان فقط به نتایج مجزا نگاه کنند، این هشدارهای اولیه نامرئی هستند.
نظارت بر روند توجه را از سرزنش به رفتار تغییر می دهد.
این به مهندسان می گوید که آیا فرآیند پایدار است، رو به وخامت است یا به مداخله پاسخ می دهد.
این لحظه ای است که اشعه ایکس بازرسی را متوقف می کند و شروع به آینده نگری می کند.
هر تغییر فرآیندی یک ادعاست: این باعث بهتر شدن اوضاع می شود.
اشعه ایکس نحوه آزمایش این ادعا است.
بدون راستیآزمایی، تنظیمات به روشهای غیرقابل پیشبینی انباشته میشوند و تعامل دارند.
مهندسان اعتماد به نفس خود را از دست می دهند زیرا نمی توانند تشخیص دهند که کدام تغییر مهم بوده و کدام هیچ کاری انجام نداده است.
بازخورد اشعه ایکس با گره زدن علت به نتیجه، وضوح را بازیابی می کند.
وقتی رفتار باطل پس از تعدیل تغییر نمی کند، پیام ساده است: علت اصلی در جای دیگری نهفته است.
این صداقت باعث صرفه جویی در زمان، جلوگیری از اصلاح بیش از حد، و محافظت از ثبات فرآیند می شود.
شواهد جایگزین استدلال می شود و پیشرفت قابل تکرار می شود.

میانگین ها راحت هستند زیرا پیچیدگی را ساده می کنند.
آنها نیز به همین دلیل خطرناک هستند.
یک میانگین قابل قبول می تواند موارد شدیدی را که قابلیت اطمینان شروع به شکست می کند پنهان کند.
چند اتصال با ساختارهای خالی بحرانی می توانند به آرامی در زیر یک عدد اطمینان بخش وجود داشته باشند.
اینگونه است که فرآیندها ممیزی را پشت سر می گذارند و همچنان مشتریان را شکست می دهند.
تصاویر اشعه ایکس توزیع را نشان می دهند، نه فقط بزرگی.
نادیده گرفتن این اطلاعات یک محدودیت فنی نیست، بلکه یک انتخاب است.
و به ندرت عاقلانه است.
هنگامی که اشعه ایکس تنها پس از ظاهر شدن یک مشکل استفاده می شود، به یک رکورد تاریخی تبدیل می شود.
این توضیح می دهد که چه چیزی اشتباه رخ داده است، اما برای جلوگیری از آن خیلی دیر است.
تا زمانی که خرابی بازرسی را آغاز کند، ممکن است مواد تغییر کرده باشند، تجهیزات ممکن است جابجا شده باشند و شرایط دیگر مطابقت نداشته باشند.
تجزیه و تحلیل علت ریشه ای به جای دقیق، به حدس و گمان تبدیل می شود.
بازرسی پیشگیرانه، حتی در فرکانس پایین، این پویایی را تغییر می دهد.
این به مهندسان این امکان را می دهد که الگوها را قبل از وقوع حادثه تشخیص دهند.
تفاوت در دستگاه نیست، بلکه در زمان استفاده از آن است.
داده ها باید فرآیندها را روشن کنند، نه اینکه گناه را نسبت دهند.
هنگامی که از نتایج اشعه ایکس برای اشاره با انگشت استفاده می شود، یادگیری متوقف می شود.
اپراتورها رفتار را برای اجتناب از بررسی دقیق به جای بهبود نتایج تنظیم می کنند.
مهندسان به جای کنجکاوی محتاط می شوند.
روند سفت و سخت می شود، نه بهتر.
کاهش خالی نیاز به باز بودن دارد.
اشعه ایکس باید به عنوان شواهدی خنثی تلقی شود - آنچه که این فرآیند تولید کرد، نه اینکه چه کسی شکست خورد.
تنها در این صورت است که می توان بهبود را ادامه داد.

در مجموعه های پرقدرت، اتصالات لحیم کاری بخشی از سیستم حرارتی هستند.
فضاهای خالی جریان گرما را به همان اندازه که هیت سینک های ضعیف انجام می دهند قطع می کنند.
بدون بازخورد اشعه ایکس، این وقفه ها نامرئی می مانند تا زمانی که عملکرد کاهش یابد.
در آن مرحله، اقدام اصلاحی دیگر پیشگیرانه نیست - کنترل آسیب است.
برای طرح های بحرانی حرارتی، حدس زدن قابل قبول نیست.
بازخورد پرتو ایکس دید مورد نیاز برای کنترل آنچه از سطح دیده نمی شود را فراهم می کند.
در این موارد، بازرسی اختیاری نیست - اساسی است.
زمان در محصولات با عمر طولانی نابخشودنی است.
نواقص کوچک در اثر تکرار، گرما و ارتعاش رشد می کنند.
صنایعی که خواستار قابلیت اطمینان هستند این را درک می کنند.
آنها نه تنها به شواهدی از انطباق، بلکه برای کنترل نیاز دارند.
بازخورد اشعه ایکس این شواهد را با نشان دادن رفتار مفصل داخلی در طول زمان فراهم می کند.
به همین دلیل است که این بخش ها نمی پرسند که آیا اشعه ایکس نیاز است یا خیر.
می پرسند چگونه استفاده می شود.
تمایز مهم است.
همانطور که تخته ها ضخیم تر و پیچیده تر می شوند، رفتار حرارتی کمتر بصری می شود.
گرما دیگر به طور یکنواخت جریان نمی یابد. فرار گاز غیرقابل پیش بینی می شود.
آنچه مهندسان در طول جریان مجدد در نظر دارند اغلب چیزی نیست که واقعاً در زیر بسته اتفاق می افتد.
اشعه ایکس این شکاف بین قصد و نتیجه را آشکار می کند.
در تابلوهای پیچیده، دید یک امر تجملی نیست.
این تنها راه جایگزینی فرض با درک است.

وقتی دادههای اشعه ایکس وارد SPC میشوند، حفرهها دیگر شگفتانگیز نیستند.
آنها به روندها، محدودیت ها و سیگنال ها تبدیل می شوند.
نمودارهای کنترل، بازرسی را به نظارت تبدیل می کنند.
مهندسان دیگر منتظر ظاهر شدن عیوب نیستند - آنها رفتار را مشاهده می کنند.
این تفاوت بین واکنش به شکست و مدیریت یک فرآیند است.
SPC تصمیم نمی گیرد.
تصمیم گیری را اجتناب ناپذیر می کند.
اشعه ایکس به تنهایی نتایج را نشان می دهد، نه علل.
ارتباط معنا می آفریند.
هنگامی که روندهای خالی با داده های چاپ مقایسه می شوند، الگوها ظاهر می شوند.
هنگامی که آنها به نمایه های جریان مجدد پیوند می شوند، توضیحات واضح تر می شوند.
همبستگی فضای جستجو را محدود می کند و تصحیح را تسریع می کند.
داده های ایزوله باعث سردرگمی می شود.
داده های متصل آموزش می دهد.
دنبال کردن خلأهای صفر اغلب تولید را بی ثبات می کند.
هر تعدیل کوچک، عدم قطعیت جدیدی را ایجاد می کند.
یک فرآیند پایدار با رفتار خالی قابل پیش بینی بسیار ارزشمندتر از فرآیندی ناپایدار است که به دنبال کمال است.
بازخورد اشعه ایکس به تعریف پنجره پایداری و حفظ فرآیند در داخل آن کمک می کند.
قابلیت اطمینان با از بین بردن هر نقصی به دست نمی آید.
با کنترل مواردی که اهمیت دارند، به طور مداوم و در طول زمان به دست می آید.
اشعه ایکس حفره ها را آشکار می کند اما آنها را برطرف نمی کند - فقط بازخورد سیستماتیک مسیرهای تشکیل را می بندد.
تغییر از عبور / شکست به کنترل مبتنی بر روند. ارتباط خالی با چاپ، قرار دادن، و جریان. از ابزارهای توانمندی مانند ICT-7900 برای داده های سریع و دقیق استفاده کنید.
بهعنوان اثبات تسلط بر فرآیند، بهویژه در برنامههای کاربردی با قابلیت اطمینان بالا، تخلیه کم ثابت را هدف قرار دهید.
استانداردهای IPC بیش از 25% تخلیه در هر توپ را به عنوان یک نقص برای محصولات کلاس 3 در نظر می گیرند، اما این حداقل پایه است. مقدمه: این حد از مطالعات قابلیت اطمینان ناشی میشود که نشان میدهد خطر افزایش بیش از آن سطح برای تنش حرارتی و مکانیکی را نشان میدهد. در عمل، فرآیندهای توانا به میانگین کمتر از 15 درصد میرسند و هیچ توپی بیش از 20 درصد نیست. مثال کاربردی: در ماژولهای قدرت خودرو، مهندسان اغلب توپهای حرارتی را تا کمتر از 10 درصد سفت میکنند تا از پخش گرما اطمینان حاصل کنند، که از طریق آزمایش عمر تسریعشده تأیید میشود که حفرههای پایینتر را با چرخههای طولانیتر تا خرابی مرتبط میکند.
خیر—بعضی از تخلیه به دلیل خروج گازهای شار و فیزیک مواد ذاتی است. سابقه و هدف: حتی خمیرهای بهینه شده با خلاء کم و جریان مجدد خلاء سطوح ردیابی را بر جای می گذارند. اصل: هنگامی که مواد فرار از لحیم مذاب فرار می کنند، حفره ایجاد می شود. حذف کامل به لحیم کاری بدون شار نیاز دارد که غیرعملی است. مثال: خطوط پیشرو با استفاده از نیتروژن، خیساندن طولانی و خمیر کم خالی معمولاً به کمتر از 5% می رسد اما هرگز به صفر نمی رسد. هدف به جای غیبت، ابطال با تاثیر کم، قابل پیش بینی است.
نمونه برداری روزانه یا هر شیفت در طول تولید پایدار؛ 100٪ در لات های جدید یا پس از تغییرات. زمینه و هدف: کنترل فرآیند آماری به نمونه های کافی برای تشخیص زودهنگام تغییرات نیاز دارد. اصل: نظارت بر روند سریعتر از بررسیهای پایانی حرکت میکند. مثال: خطوط با حجم بالا، قطعه اول و هر 50 تا 100 تخته را، به علاوه تعداد زیادی پس از تغییرات نمایه یا مواد، بازرسی میکنند، و دادهها را ظرف چند ساعت به عقب برمیگردانند تا از ضایعات جلوگیری شود.
خیر—انتخابات چاپ و مواد اغلب سود بیشتری به همراه دارد. زمینه: منابع خالی کل زنجیره فرآیند را در بر می گیرند. اصل: خیساندن طولانی مدت به خروج گاز کمک می کند، اما حجم ناکافی خمیر یا رهاسازی ضعیف در ابتدا گاز بیشتری را به دام می اندازد. مثال: یک دستگاه با بهینه سازی دیافراگم های شابلون و انتخاب خمیر به تنهایی فضاهای خالی را از 22% به 8% کاهش می دهد. کاهش بیشتر به کمتر از 5% فقط نیاز به گسترش جزئی خیساندن دارد، ثابت می کند که اصلاحات بالادست اغلب مؤثرتر هستند.
درون خطی، گذر/شکست با حجم بالا و اندازهگیریهای پایه را کنترل میکند. آفلاین تشخیص های عمیق تری را ارائه می دهد. پس زمینه: سرعت در مقابل وضوح معاوضه وجود دارد. اصل: سیستمهای درون خطی برای دادههای بلادرنگ در خطوط ادغام میشوند، اما فاقد نماهای شیب/مورب و بزرگنمایی بالاتر واحدهای آفلاین مورد نیاز برای تشخیص الگوی علت اصلی هستند. مثال: در تولید برای نظارت بر روند و هشدارها استفاده می شود. مهندسی نمونهها را به ایستگاههای آفلاین مانند ICT-7900 میکشد تا نقشههای خالی دقیق و مطالعات همبستگی.